چیزهایی درهم

ساخت وبلاگ
  خوشحالم که خواب هست. فردا روز دیگری شروع می شود.   دیشب صد بار از خواب پریدم. بعدازظهر تو رفتی. جمعه ی خیلی دلگیری بود. احساس تنهایی کردم. تنهایی و بی پناهی. همه چیز را باید خودم حل کنم. بودن تو کمکی نمی کند. تو زندگی و دغدغه های خودت را داری. من زندگی و مسائل خودم.  مشکلات مالی تمام نمی شوند. خسته شده ام.  از وقتی رفتی همین جا نشستم و  مرتب اینستاگرام را بالا پایین کردم. خوشبختی های مردم را دیدم. عکس های دو نفره، کافه ها، سفرها و هزار چیز دیگر.. چند وقت پیش جمعه ای در خانه تنها بودم و در اینستاگرام چند نفری را که از زندگی من رفتند سرچ کردم. چند نفری که می خواستند تنها باشند،  ازدواج جزء برنامه هایشان نبود، معمولی نبودند و دوست نداشتند هرگز بچه داشته باشند.. ط بچه دار شده بود. بچه ای دو سه ساله داشت. هــ عکس هایش را با عروس خوشبخت گذاشته بود. فــ  خودش آمد و گفت از زندگی و انتخابش راضی نیست. دلم گرفت. هیچ کس کنار من نماند و قدر عشق و عاطفه ام را نفهمید.  متوجه اشتباه بودن این رابطه هستم اما اینقدر خسته ام که دیگر نمی توانم فکر کنم. بودنِ هیچ کس آن قدرها هم جدی نیست. تو را دوست دارم ا چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : امروز تمام شد,امروز صبرم تمام شد, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 226 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 22:54

  دیشب تمام شد. صبح امروز روزِ دیگری بود.  ذهنم بدجور درگیر قسط های عقب افتاده است. هوا سرد شده. باید بخاری بخرم. به حرف های خواهر و احتمال بیکار شدنش هم فکر کردم.  بعد از بانک به داروخانه رفتم. داروها را گرفتم. استفاده از پمادها دردسر است. این ماه دوباره باید به سونو گرافی بروم.  تو از صبح گرفتار بودی. من هم حوصله نداشتم. دیروز بعد از رفتنت زنگ نزدم. غمگین بودم. شاید دلخور شدی. امروز خبر خاصی از تو نبود. فــ گفت قدرم را می داند و من دوست خوبی برایش بوده ام.    چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : سلام,سلام دانلود,سلام عليكم,سلامتك,سلامات,سلام بمبئی,سلامتی,سلام صبح بخیر,سلامت,سلام دانك, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 231 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 22:54

  با اسم «من» کامنت گذاشته و نوشته: بلاگستان یجورایی مثه کوچه های خاکی یزد میمونه - هر رهگذری پا نمیذاره توش- هرکسی قدر کاهگل و خاک رو نمیدونه ... خیلی موافقم.. همینطوری است. کاش چیز بیشتری درباره اش می دانستم. اسم یا آدرس وبلاگش. اینجا را خیلی دوست دارم. برایم تمرین نوشتن است. وقتی می نویسم یاد می گیرم زندگی و جزئیات را بهتر ببینم. تاریخ زندگی خودم با همین نوشتن های ساده یادم می ماند. دوست های تازه پیدا می کنم. مهم تر از همه اینکه نوشتن درمان است. همین که می نویسم آرام تر می شوم و دنیا و خودم را بهتر می فهمم.    چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : شعر برای دوستی که مرده, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 226 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 22:54

  دوست قدیمی پدرش باید فردا عمل جراحی بکند. عمل نگران کننده ای به نظر می رسد. برایم نوشته بود از همه چیز این زندگی خسته است. دلم پر از غصه شد. زنگ زدم جواب نداد. برایش با تلگرام صدایم را فرستادم ندید. نگرانش هستم. کاش این روزها زودتر برایش بگذرد. تو امروز هم نبودی. فکر های پیچیده ای کردم. درباره خودم تو، زندگی، رابطه. ترسیدم. جدایی برایم سخت است. تو حرف جدا شدن نزده ای اما همه چیز سخت تر شده. به نظر می رسد سخت تر هم می شود. نگرانم.    چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نگرانم,نگرانم صنما,نگرانم نگرانم,نگران خودمم,نگرانم واسه تو,نگرانم مرتضی پاشایی,نگرانم امین حبیبی,نگرانم نباش,نگرانم نباش من حالم خوبه,نگرانم محمد یاوری,نگرانم شعر, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 228 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 22:54

  هفته گذشته فیلمی درباره افسردگی دیدم. دوست داشتم اینجا درباره افسردگی بنویسم. با وبلاگی هم آشنا شدم که نویسنده نوشته بود چیز زیادی درباره دخترها نمی داند و در روابطش شکست می خورد. نشد بنویسم.  حالا هم خسته ام. خیلی خسته ام. یکی دو ساعت پیش به خانه آمدم. کار و بعد هم کلاس زبان. هم شاگردی های جدیدم خیلی کم سن و سال هستند. امروز خیلی خسته بودم. اصلا تمرکز نداشتم. هم شاگردی ها همیشه خوشحالند. می خندند. شوخی می کنند و کلی انگیزه دارند. یاد روزهای مدرسه می افتم.  آخر هفته پیش تو آمدم. مشکلات کم نیست اما حالا راهکاری وجود ندارد. باید صبر کنیم.  پیش ز ع هم رفتم. زند چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 218 تاريخ : جمعه 14 آبان 1395 ساعت: 11:58

 

امروز روز خوبی بود. آفرین به خودم. درباره ز ع نوشتم. خودم خوشم آمد. 

پنجاه صفحه کتاب خواندم. کارهای اداره را تمام کردم. 

بعد از مدت های طولانی بالاخره دکتر رفتم. :-)

 

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : آفرین به خودم, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 218 تاريخ : جمعه 14 آبان 1395 ساعت: 11:58

  تو دیشب رفتی. من همه خط و نشان ها را برای تو کشیدم. اما باز تو گفتی که هرکاری بخواهم می کنی و می خواهی ادامه بدهیم. با هم حرف زدیم و خندیدیم. دنیا مهربان تر شد. خبرهای خوب داشتی. دیشب هم اتفاقات خوب برایت افتاد. خوشحال بودم از خوشحال بودنت.  هر چیزی که می خواهم بنویسم ممنوع است. :-) بی خود این صفحه را ساخته ام.  یعنی از همه دنیا می ترسم. در این صفحه بی نام و نشان هم جرات نمی کنم از مسائل روزمره بگویم. از خودم. از زندگی از این روزها..    چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : هیس دخترا فریاد نمیزنند,هیس چت,هیس معلومه کجایی,هیس لجر,هیس صدا,هیس حمید صفت,هیس فیلم,هیس دانلود فیلم,هیس رمان,هیس فیلم سینمایی, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 231 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 8:37

  تنها چیزهایی که می شود نوشت این هاست: بانک همه پولی که در حسابم بود بخاطر اقساط عقب مانده برداشت. حالا هیچ پولی ندارم :-) قرار بود چیزهایی که نوشتم سر و سامان بدهم فردا معلمم ببیند که تا همین حالا گرفتار کارهای دیگر بودم. کارهایی مثل حرف زدن با م ب که به نظر می رسد عاقبت بخیر شده و از روزهای تاریک شبانه روزی نجات پیدا کرده. از همه چیز این دنیا می ترسم. بیشتر از هر چیزی از سرطان. مادرزن همکارم سرطان دارد. امروز برایمان از روزهای سختی گفت که می گذراند.  راستی آقای بداخلاق از یادداشت کوتاهم خوشش آمد.    چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : چیزهای کوچکی که خوشحالت می کند,چیزهای کوچکی که باعث خوشحالی میشوند,چیزهای کوچکی که باعث خوشحالی میشن, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 219 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 8:37

  از چند روز مانده به عاشورا و تاسوعا حالم خوب بوده تا همین حالا. دلیل اصلی خوشحالی هم خوب بودن نسبی حال و احوال باباست. وقتی به بیمارستان رفت من نبودم. به خانه که آمد من رفتم. حالش بهتر از قبل بود. امیدوارم روزهای طوفانی دوباره خانه ی پدری را پیدا نکنند.  این هفته عالی بودم. تمام وقت خواندم نوشتم و تکالیف زبان را انجام دادم. بخاطر زبان خوشحالم. اوضاع بهتر از قبل شده.  الان می روم فیلم ببینم. فردا امتحان میان ترم زبان دارم.  هفته قبل حداقل شصت نفر را دیدم که دلم نمی خواست بجایش باشم. همه شرایط وحشتناکی داشتند. در حال حاضر خوشحالم. :-)   چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 265 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 8:37